نام : عرفان
نام خانوادگی : خزایی
سبک : رپ
تاریخ تولد : 12 مرداد 1362 در شهر اصفهان
عرفان خزایی در 12 مرداد 1362 در شهر اصفهان متولد شد و با نام عرفان خوانندگی کرد. به گفته خودش در سن 6 ماهگی به سفر دور دنیا رفته است. او تاکنون به آمریکا و هلند و مکزیک و آلمان سفر کرده و در ایران و در حالی که فقط سیزده سال داشت با آهنگ گربه های شب تشنگی در راهند با خشایار آشنا شد و شروع به کار کرد.عرفان در سن شانزده سالگی برای همیشه از ایران خارج شد و هیچگاه بازنگشت. او از همان ابتدا خیلی حرفه ای رپ را دنبال نکرد. در هنگام اقامت در اروپا با مشکلاتی مواجه شد و مجبور به سفر به آمریکا شد و خیلی زود در رشته برق مهندسی گرفت و در سال 80 شروع به رپ خوانی کرد و از همان اول با خشایار و افرا و سوگند و بهزاد لیتو همکار بود.او به سبک جاز و رپ و هاوس خیلی علاقه داره و اصولا پسر با ادب و زرنگی هستش. عرفان با همکاری شرکت پایدار تصمیم به جهانی کردن رپ فارسی دارد و از این هدف با حسین تهی هم هدف شده است. عرفان بعد از امپیزو و حمید امپورتر از سروش هیچکس و رضا پیشرو خوشش میاد ولی اصولا الگویش را توپیک اشکوتا هندی می داند.او از همان ابتدا با مشکل خانوادگی همراه بود و به خاطر فقر مالی پدر در اواخر زندگی و طلاق مادرش فشار زیادی را تحمل کرده و از این جهت با رپرهای بزرگی چون بهرام و پیشرو هم درد می باشد ولی خودش اکنون جز خواننده های ثروتمند بعد از تهی و تتلو محسوب میشود.عرفان از تابلوی نقاشی اکیسووا اثر پیکاسو خیلی خوشش می آید و بابت خرید آن حدود سی هزار دلار پول داده است. عرفان اصولا از سبک هیپ هاپ استفاده میکنه و با استودیو لندن قرار داد رسمی دارد. عرفان حدود نه سال است که رپ حرفه ای کار میکند و بعد از هیچکس و پیشرو و تیغه و غیره جز رپرهای قدیمی است. او همچنین بعد از حادثه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا به دلیل ایرانی بودن به چند زندان رفت. او در بین شعرا هم به سعدی خیلی علاقه دارد. مهمترین علاقه او به پدرش محمد خزایی است که تا آخرین لحظات زندگی در کنارش بوده است. آلبومهای او هم از خانه تا گور و همیشگی نام دارند.
آلبوم های که بعد از سال ها هنوز که هنوز است در وزارت ارشاد بلا تکلیفند …
سوژه این گزارش آلبومهای موسیقیای هستند که علیرغم گذشتن مدت زمان زیادی از ارائه آنها به دفتر موسیقی وزارت ارشاد، هنوز مجوز انتشار نگرفتهاند و همچنان در بلاتکلیفی به سر میبرند. آلبومهایی که بواسطه همین جار و جنجالهای یکی دو سال اخیر، ولع دوستدارانشان را برای شنیدن آنها بالا بردهاند و قطعا در صورت انتشار فروش بالایی را از آن خود خواهند نمود. آلبومهایی که هر از چند گاهی خبری کوتاه از حل و فصل مشکلاتشان در رسانهها منتشر میشود ولی به مرور همه چیز باز هم فراموش میشود و تا چند ماه خبری از آن آلبوم و زمان دقیق انتشارش نیست و دوباره پس از چند ماه یک خبر کوتاه و دوباره همین رویه و…اما اصل قضیه چیست و چرا این آلبومها در بازار موسیقی کشور منتشر نمیشوند؟ کجای کار میلنگد که باعث عدم انتشار این آلبومها شده است؟ در این گزارش جزء به جزء ماجراهای پشت پرده این آلبومها را مورد کنکاش قرار خواهیم داد.
بابا اون بالاستُ خیره به منو فکر می کرد که بچش دکتر میشه اما من
اسیر هیچو پوچم یجایی گم شدمو هیچکیم نیست دنبالم
بابا که رفت دیگه خیلی وقته که درو ورم هیچکی نیست
آخه بابا که میره تو دیگه نمیتونی درست مامانو ببینی
بابایی نمیدونه همچی فرق کرده نمیدونه هیچی قشنگ نیست
اون نمیدونه دیگه عوض شده همچی ماهم واسه اون روزا دلتنگیم
بابایی نمیدونه همچی فرق کرده نمیدونه هیچی قشنگ نیست
اون نمیدونه دیگه عوض شده همچی ماهم واسه اون روزا دلتنگیم
چند وقتیه حس می کنم حرفای این روزا حرفای آخره
انگار افسرده شدمو مرحم دردام دستای مادره
هر روز بیماری منو مردم داره بیشتر میشه
اونایی که قلبا دوستشون داشتی رفتنو دیگه نیستن پیشت
خیلیا دوست دارن تورو اما هیچکی درو ورت نیست
اونقدر بغض کردی که دوست داری به غروب جمعه نرسی
این روزا با لبخند تلخمون به هم میگیم یادش بخیر
رضا نمی تونه بچگیاشو که با بابا بود یادش بره
رفیق خودت رو از من بدون داستان زندگیمو حتما بخون
من خیلی زحمت کشیدم تا برنده شم تو شطرنج پول
طول کشید تا متوجه بشم فرق قلب بدو از قلب خوب
طول کشید تا متوجه بشم دود نگیرم از دست دوست
بابا نبود تو دسترسمون فقط یه پنجشنبه بود
با خرما یادش میکردیمو حرفاش همیشه ارزنده بود
می گفت وقتی مردم هر روز یه رنگن نمی تونی بشی هم رنگشون
از دنیا فراری میشیو حست میگه برگرد بمون
دوست دارم بابایی وقتی بهت فکر می کنم به یه جای آرومو بی صدا باشم . یعنی هیچکی مزاحمم نباشه هه ناراحتم ناراحت از اینکه تورو نمی تونم ببینم ناراحت ازینکه اوضای درونیه همه ریخته به هم
هه هه قدیما اوضاع فرق می کرد الان دیگه اونجوری نی بابا
من خیلی وقته که ندیدم یکی نگرانم باشه
از اون روزی که من دیدم چند سالی میگذره
من خیلی وقته ندیدم آدما قلابی نباشن
تعداد اونا که مریضن هر سال بیشتره
این از روزایی که میرن اینم از روزایی که میان
اینم از روزایی که خاطرات گمن توشون یاد ما میان
ولی این روزا خیلی وقته مردن و من دیدم درد تو شهرت
کشیدم فقر تو غربت دیدم اونایی که مردو غدن از درد شبا چسبیدن تختو محکم
من دیدم این درو ورو درست دیدم اون آدمای جلو ترو
که جای اینکه واست پل بسازن یه تابلو زدن که تو ام جلو نرو
بابایی نمی دونه فقط وقتی که میخندی رفیقا باهاتن
رفیقا نمیدونن حالا که بابا نیست اونا دیگه جای باباتن
بابایی نمیدونه همچی فرق کرده نمیدونه هیچی قشنگ نیست
اون نمیدونه دیگه عوض شده همچی ماهم واسه اون روزا دلتنگیم
بابا اون بالاستو خیره به منو فکر می کرد که بچش دکتر میشه اما من
اسیر هیچو پوچم یجایی گم شدمو هیچکیم نی دنبالم
رفیق خودت رو از من بدون داستان زندگیمو حتما بخون
من خیلی زحمت کشیدم تا برنده شم تو شطرنج پول
طول کشید تا متوجه بشم فرق قلب بدو از قلب خوب
طول کشید تا متوجه بشم دود نگیرم از دست دوست
بابا نبود تو دسترسمون فقط یه پنجشنبه بود
با خرما یادش میکردیمو حرفاش همیشه ارزنده بود
می گفت وقتی مردم هر روز یه رنگن نمی تونی بشی هم رنگشون
از دنیا فراری میشیو حست میگه برگرد بمون
پست الكترونيك